شعری بمناسبت روز خبرنگار تقدیم به پیک هشترود
شعری بمناسبت روز خبرنگار تقدیم به پیک هشترود.
به گزارش خبرنگار پیک هشترود، متن این شعر بدین شرح است:
خواب دیدم خبرنگاری ناز
تویِ تی وی زِ دردِ مردم گفت
اینطرف او سلام گفت و سپس
آنطرف یک نفر علیکُم گفت
میکروفون را گرفت سویِ کسی
مشکلِ شهر را از او پرسید
ابروانش کمی به هم رفت و
مسخره کرد و ناگهان “رُم” گفت
آنطرف تر که بود چوپانی
با هیاهو کمی جلو آمد
عکسی از گاوِ لاغرش در دست
از سر و شاخ و پاچه و سُم گفت
مرغ داری به پیش آمد و از
قحطیِ آب و دانه هِی نالید
و کشاورزِ پیر آمد و از
پوچیِ ساقه های گندم گفت
دانش آموزِ خسته ای میگفت:
نه! امیدی به درس خواندن نیست
یک مهندس که بود بیکار از
آرزوهایِ مرده و گم گفت
کارگرهای بی نوا گفتند:
آااای مسئول! کارخانه کجاست؟
چه کسی بود وقتِ جمعِ رأی
سخن از شادی و ترنّم گفت؟
بی هوا زد کنار راننده
داد زد چه شد جلو بندی؟
هفت متری که راه آمده بود
از بزرگیِّ چالِ هشتُم گفت
هشت گفت و به یاد او آمد
هشت رود است در دلِ این شهر
با خودش گفت: آه جایِ وضو
پس چرا باید از تیمم گفت؟
هشت رودی که بود خشکیده
هشت رودی که داشت بغض زیاد
هشت رودی که زار میزد: آه
باید از موج و از تلاطم گفت
جالب این بود در دلِ این شهر
گرچه اینقدر درد و مشکل بود
یک نفر مست کرده بود و فقط
از فراوانیِ مِی و خُم گفت
و در آخر تمام شد قصه
هشترود است و پِیک پِیکش درد
و گزارش زِ اسمعیل نژاد
آن کسی که زِ دردِ مردم گفت
#احد_ارسالی
انتهای پیام/م.ا
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0