تاریخ انتشار : یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۹:۰۶
کد خبر : 20161

رئیس فراکسیون روستائی و عشایری مجلس:

روستاها خاستگاه افراد نامی کشور هستند/ حق انتخاب را کسانی از مردم گرفتند که با مداد رای می دادند

روستاها خاستگاه افراد نامی کشور هستند/ حق انتخاب را کسانی از مردم گرفتند که با مداد رای می دادند

رئیس فراکسیون روستائی و عشایری مجلس گفت: ستارخان، باقرخان و خاستگاه بسیاری دیگر از افراد نامی در کشور از همین روستاهاست و نباید نقش روستاها و روستازادگان نادیده گرفته شود.

غلامحسین شیری رئیس فراکسیون روستائی و عشایری مجلس در گفتگو با خبرنگار پیک هشترود با انتقاد از توهین اخیر آقای هاشمی به روستائیان گفت: هیچ کس نمی تواند نقش روستا و روستازاده ها را در پیشبرد اهداف انقلاب مشروطیت، ملی شدن صنعت نفت و در پیروزی انقلاب اسلامی ایران نادیده بگیرد.

وی با اشاره به شعری از سعدی در این باره گفت: حتی سعدی شاعر نیز در ابیات خود به نقش روستازاده ها اشاره می کند. وقتی افتاد فتنه ای در شام/ هرکسی از گوشه ای فرارفتند/روستازادگان دانشمند به وزیری پادشاه رفتند/پسران وزیر ناقص العقل به گدئی روستا رفتند.

شیری افزود: اشاره سعدی به این است که انقلابهائی که در گذشته اتفاق افتاده کسانی مدیریت کارها را به عهده گرفته اند که روستازاده بوده اند.

این نماینده مجلس تاکید کرد: ستارخان، باقرخان و خاستگاه بسیاری دیگر از افراد نامی در کشور از همین روستاهاست و نباید نقش روستاها و روستازادگان نادیده گرفته شود.

نماینده هشترود و چاراویماق در مجلس تصریح کرد: شهرها فرزندان روستاها هستند و شهرها باید قدردان پدران خود باشند.

شیری علی آباد افزود: بنده خودم را همواره یک روستائی می دانم و پسوند فامیلی ام را نیز تغییر نداده ام و به روستائی بودن خود نیز افتخار می کنم.

وی همچنین در مورد این جمله آقای هاشمی که حق انتخاب را نباید از مردم گرفت نیز خاطرنشان کرد: برای رد این ادعا فقط به این جمله بسنده می کنم که حق انتخاب را کسانی از مردم گرفتند که در انتخابات ریاست جمهوری از مردم خواستند با مداد رای دهند.

 

پایان پیام/م.ا

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 1
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

یاسین دوشنبه , 19 مرداد 1394 - 10:31

ایت ا…هاشمی بزرگتر از این حرفهاست او نزدیکترین شخص به ولایت است و خودش روستازاده است و منظورشان خاطره مربوط به ایت ا… مصباح است که در زیر آورده می شود

ایت الله مصباح یزدی در خاطرات خود به نکات جالبی درباره شجاعت آیت الله هاشمی در دوران مبارزات پیش از انقلاب اشاره کرده است.

به گزارش پایگاه خبری «تیک»، گزیده این خاطرات به نقل از کتاب “گفتمان مصباح” بدین شرح است:

در اواخرسال ۱۳۴۵ بود که روزی در مسجد آقای مهدوی آقایی که نمی دانم کی بود آرام به من پیغام داد که آقای منتظری از زندان پیغام داده اند که شما متواری شوید.صلاح نیست در تهران بمانید . به دنبال این پیغام بود دوستانی که در تهران بودند تصمیم به رفتن گرفتند. حالا هرکسی به سوی محل خاصی که به نظرش مناسب بود رفت .من هم سعی کردم بیایم اطراف قم . ۶ ماه طول کشید تا خودم را به انار برسانم.منطقه ای بین رفسنجان و یزد.یک مدتی آنجا بودیم .بعد رفتیم رفسنجان. منزل آشیخ عباس پورمحمدی . از ائمه ی جماعت رفسنجان.همانجا ماندیم . خیلی ها که فرار می کردند به منزل ایشان می رفتند. ما هم مدتی مزاحم ایشان بودیم .

درهمان وقت ها که ما در انار مخفی شده بودیم.آقای هاشمی به رفسنجان آمده بودند . منبر هم می رفتند .وقتی شنیدم ایشان منبر می روند تعجب کردم . گفتم ایشان چطور منبر می روند؟ .رفتیم رفسنجان . دیدیم بله ! . مجلس منبر آقای هاشمی برقرار است و بسیار هم مفصل .رئیس شهربانی رفسنجان هم دم در نشسته بود.آقای هاشمی هم بالای منبر . کتاب سرگذشت فلسطین آقای هاشمی را هم گذاشته بودند وسط مجلس و می فروختند! .

پرس و جو کردیم متوجه شدیم این آقای رئیس شهربانی به دلایلی با بعضی از رجال شهر رفاقت دارلند و رجال شهر هم با آقای هاشمی رفیق اند و اینها را گزارش نمی کنند.البته ساواک آنجا نبود و بنا بود که این مسائل به وسیله شهربانی گزارش نشود آنها هم فقط یک گزارش ساده و کم رنگی می دادند تا حساسیتی ایجاد نشود تا اینکه دهه ی آخر صفر ساواک آمد و آقای هاشمی را گرفت و ما هم دوباره به اصطلاح متواری شدیم .

بعدها فهمیدیم خبر منبر آقای هاشمی در رفسنجان از جایی به ساواک رسیده بود و آمده بودند در ایام رحلت پیامبر(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) آقای هاشمی را گرفتند و بردند ، ما هم به یزد برگشتیم .منزل فامیل ها نرفتیم. منزل دوستان می ماندیم .مدتی آنجا ماندیم .تا ببینیم اوضاع چگونه می شود؟. تا آرام آرام و کم کم به سوی قم حرکت کنیم .

همان زمان که آقای هاشمی را به زندان برده بودند، قرار شد ما هم مدتی در اطراف شهر تهران منزلی بگیریم و آنجا باشیم . هیچکس از محل ما خبر نداشت . جز دوستان خیلی خصوصی مان .ماجرای آمدن ما از یزد به تهران اینگونه بود که لباس مبدل پوشیدیم. با عمامه مشکی . از یزد نشستیم جلوی کامیونی . با آقای مسعودی خمینی . به اصفهان آمدیم . از اصفهان هم با یک اتوبوس به سمت تهران آمدیم . هیچ توقفی نکردیم . یکراست آمدیم تهران و به منزلی که در اطراف شهر برایمان گرفته بودند رفتیم . یکی دو ماه هم آنجا ماندیم . بعد مخفیانه به قم آمدیم . نه با دوستان رفت و آمد می کردیم . نه بیرون می آمدیم . بیرون آمدنمان هم خیلی استثنایی بود و نادر …