تاریخ انتشار : دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۳ - ۰:۲۳
کد خبر : 4622

زنی ناشناس در خرابه شام

زنی ناشناس در خرابه شام

سخت ترین شبهای عمر زینب سلام علیها شبهایی بود که در خرابه ی شام بسر می برد،زیرا تمام توجهات به او بود،کودکان از او آب و نان می خواستندو گاهی نیز سراغ پدر را می گرفتند .

به گزارش حرف لر ،سخت ترین شبهای عمر زینب سلام علیها  شبهایی بود که در خرابه ی شام بسر می برد،زیرا تمام توجهات به او بود،کودکان از او آب و نان می خواستندو گاهی نیز سراغ پدر را می گرفتند .چون صاحب خلق کریم بود و اخلاق را از جد و در و مادر خود به ارث برده بود،بدون آنکه خم به ابرویش بیاید تا آنجا که می شد واسته های ایتام را برمی آورد.

خرابه شام

در این بین،روزی زنی با لباس سیاه و مقداری آب ونان به خرابه آمد  وهرچه که همراه داشت در حضور حضرتش بر زمین گذاشت.

بوی غذا بچه ها را دگرگون کرده که حضرت فرمود:مگر نمی دانی صدقه برما حرام است.

عرض کرد:ای زن اسیر به خدا قسم این غذا براساس نذر وعهدی است که آن را برای هر اسیر و غریب می برم.

فرمود:کدام نذر و عهد؟عرض کرددر ایام کودکی که در مدینه طیبه منزل داشتیم دچار فلج شدم، اطباء از معالجه من مایوس شدند،چون پدر ومادرم از دوستان اهل بیت اطهار بود برای بهبودی ام به دارالشفای رسالت رو آوردم واز حضرت بتول عذراسلام الله علیها شفا طلبیدم ناگهان حضرت حسین علیه السلام وارد شد.

حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه فرمود:ای فرزند دست بر سر این دختر بگذار و از خداوند متعال شفای اورا بخواهف در این حال از برکت دست مبارکش فوراً شفا یافتم و تاکنون در وجود خودم هیچ گونه بیماری ندیده ام، امابعد از آن گردش روزگار مرا به این دیار افکند واز درک محضر سرور ان خودم مخصوصاً امام حسین علیه السلام محروم گشته ام لذا نذر کرده ام در حد توان و استطاعت خودم به هر اسیری و غریبی بر خوردم کمک کنم ودر حقفشان مهربانی نمایم تا شاید از اثر دعای ایشان به زیارت آن حضرت نائل شوم.

حضرت زینب سلام علیها با شنیدن این کلمات آهی کشید و فرمود: مژده باد که به حاجت خودرسیده ای.

من زینب دختر امیرالمومنین ام و اینها اسیران اهل بیت رسول خدا و این سر مبارک برادرم حسین است که بر فراز نی در کنار خانه یزید قرارداده اند.

آن زن صالحه با شنیدن این سخن با فریادی جانخراش از حال رفت، وقتی به هوش آمد، دست و پای ایشان را می بوسید و می گفت: افسوس آقا ، افسوس رهبر، افسوس شهید، افسوس مظلوم ، و به این سان تا آخر عمر لباس عزا به تن داشت.۲

منابع:

۱٫از مدینه تا مدینه صفحه ی ۳۲۴و۳۲۵و۳۲۶محمد مهدی تاج لنگرودی «واعظ»

۲٫طراز المذهب جلد۲صفحه ی۴۶۲

انتهای پیام/

خبر نگار:اکرم جافری

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.